کد مطلب:270698 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181

حجت های بعد از رسول از چه تباری هستند
در این فصل از نقش و مسئولیت ائمه (علیهم السلام) و ویژگیهای آن ها، به تفصیل سخن رفت. ملاك امامت شایستگی است كه موجب نصب توسط خداوند می شود، به آن شیوه ای كه در قرآن از امامت ابراهیم (علیه السلام) گفت و گو شده است; ابراهیم با ویژگی ها و قابلیت های خاصّ و پس از آزمایش های گوناگون مانند به آتش افتادن و مأمور شدن به ذبح و سر بریدن فرزندش «اسماعیل»، خطاب:

(...اِنّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً) [1] .

«من تو را پیشوای مردم قرار دادم».

را دریافت می كند و به مقام والای امامت راه می یابد.

ابراهیم (علیه السلام) به تعبیر قرآن:

(...لَحَلیمٌ اَوّاهٌ مُنیبٌ) [2] .

«زیرا ابراهیم، بردبار ونرمدل وبازگشت كننده [به سوی خدا]بود»

است. او از حلم و وسعت وجودی برخوردار است و انسان ها را از خود می داند و نسبت به آن ها رؤوف می باشد و او منیب است، یعنی دائم به سوی حق و سرچشمه رحمت انابه می كند و بازگشت دارد.

این سه خصوصیت، ابراهیم (علیه السلام) را وادار می كند تا آینده را با برپایی پایه های بیت توحید تضمین نماید. و برای هدایت و رهبری نسل های بعد دست به دعا بردارد و از خدا بخواهد، امامت را در نسل او قرار دهد، تا افتخار هدایت و شكستن طاغوت و بت در خاندان او باقی بماند.

خداوند دعای ابراهیم را كه خلیل و دوست او است، تنها در بین نسلی از او كه بر دینش استوار ماند و لحظه ای به ظلمت شرك و بت پرستی تمایل پیدا نكرد، اجابت می كند.

آن گاه كه ابراهیم پایه های بیت را بالا می بَرَد، از خداوند می خواهد عملش را قبول كند. وچون خواهان تداوم این عمل وماندگاری بیت و آیین توحید و زدودن ظلمت شرك وبت پرستی است، برای برانگیختن آخرین و بزرگترین پیامبر، دعا می كند، همان پیامبری كه آیات خدا را بر مردم تلاوت می كند وباتعلیم كتاب و حكمت آنها را تزكیه می كند. او دست به دعا برمی دارد:

(رَبَّنا وَابْعَثْ فیهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِكَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ یُزَكّیهِمْ اِنَّكَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ) [3] .

«پروردگارا! در میان آنان، فرستاده ای ازخودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و كتاب و حكمت به آنان بیاموزد و پاكیزه شان كند; زیرا كه تو خود، شكست ناپذیر و حكیم هستی».

از این رو رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:

«انا دعوة ابی ابراهیم» [4] .

«من خواسته پدرم ابراهیم هستم».

ابراهیم در آغاز حركتش كسی را می خواهد كه پیام رسان اهداف او در نسل های آینده باشد و بر جلوه های مختلف بت پرستی هجوم بَرَد و لحظه ای آرام نگیرد.

ابراهیم می خواهد:

(وَاجْعَلْ لی لِسانَ صِدْق فِی الاْخِرینَ) [5] .

«برای من در میان امّت های آینده، زبان صادقی قرار ده، [تا اهداف من را صادقانه بیان كند و بر آن ها پایدار و استوار باشد]».

روایات، علی (علیه السلام) را لسانِ صدق ابراهیم می داند [6] .

ابراهیم بت شكن با شكستن بت ها مسیر تاریخ را رقم می زند و جلوداران قافله نور را تعیین می كند. او در دل كویر و زمین لم یزرع، شجره نبوت را آبیاری می كند تا ثمرات آن عطش انسان ها را فرو نشاند. كلام علی (علیه السلام) در خطبه (144) نهج البلاغه خبر از خواسته ابراهیم دارد.

ائمه (علیهم السلام) از قریش و غرس شده در خاندان هاشم هستند. امامت امری است كه برای دیگران صلاح نیست. زیرا دیگران تحمّل آن را ندارند و شایسته چنین مقامی نیستند. اولی الامر و والیان امر نمی توانند غیر از بنی هاشم باشند. امامت و بنی هاشم لازم و ملزوم همدیگرند و از هم انفكاك ناپذیرند. نه امامت در غیر بنی هاشم در جایگاه خویش است، و نه غیر بنی هاشم، صلاحیت تصدی ولایت را دارند.

«ان الأئمة من قریش غُرسوا فی هذا البطنِ منْ هاشم، لاتصلحُ علی سواهم، ولاتصلحُ الولاةُ من غیرهم».

«هر آینه، پیشوایان از قریش هستند، نهال پیشوایی را در خاندان هاشم كِشته اند. پیشوایی غیر ایشان را سزاوار نیست و ولایت و امامت را كسی جز ایشان شایسته نباشد.»

از این رو حضرت (علیه السلام) در صدر همین خطبه، كسانی را كه اعتقاد دارند غیر بنی هاشم راسخ در علم هستند، توبیخ می كند و آن ها را كاذب و ستم كار بر اهل بیت (علیهم السلام)، می شمارد و توضیح می دهد:

«خداوند ما را رفعت داده و دشمنان ما را پست شمرده و به ما آنچه را كه شایسته بوده، عطا نموده و دیگران را كه قابلیت نعمت ولایت را نداشته اند، محروم كرده است. او ما را داخل در عنایت خاصّ خود نموده و دیگران را از این حوزه خارج نموده است».

در این جا حضرت (علیه السلام) تأكید دارد آنچه از مقام والای امامت و ولایت به ما رسیده، از جانب حق تعالی بوده و از الطاف خاص خداوند است.

حضرت بار دیگر بر رسالتِ شان تأكید دارد:

«هدایت به وسیله ما به خلق عطا می شود و كسانی كه طالب هدایت و روشنی و بینایی هستند، ما را واسطه قرار دهند، زیرا تنها امام است كه با مقام عصمت، توانایی هدایت كردن و بصیرت دادن را دارد».

«بنا یستعطی الهدی، ویستجلی العمی»

«راه هدایت به پایمردی ما طلب شود، و كوری و گمراهی به ما از میان برود».

بخش سوم خطبه در وصف كسانی است كه به دنیا روی آوردند، و از آخرت چهره برتافتند، و طالب هدایت نبودند، و در ظلمت ماندند. آن ها می بایست به دعوت رسول لبیك گویند، و آن را اجابت كنند، و امام را به عنوان ولی ـ نه وكیل ـ برگزینند. علی (علیه السلام)می فرماید:

«رُفع لهم عَلَم الجنّة و النار فصرفوا عن الجنّة وجوههم واقبلوا الی النار باعمالهم، دعاهم ربّهم فنفروا و ولّوا، ودعاهم الشیطان فاستجابوا و اقبلوا».

«برای جامعه انسانی دو عَلَمِ خیر و شر، بهشت و جهنم، و هدایت و ضلالت توسط حجت های الهی برپا شد، كه انسان ها با بصیرت یكی را انتخاب كنند. این رسول بود كه با برپایی این دو عَلَم و راه، آدم ها را وادار به انتخاب كرد، هرچند امت رسول به سرنوشت امت موسی و قوم بنی اسرائیل دچار شد، و از هدایت و خیر و بهشت روی برگردانید و به گمراهی و سوختن روی آورد. خداوند آن ها را خواند، ولی آن ها نفرت نشان دادند و پشت كردند; شیطان آن ها را خواند و آن ها اجابت كردند و به او روی آوردند».

بارالها! ما را اهل بصیرت گردان و در كنار شناخت راه، به ما عشق وافر و ایمان عطا فرما، تا ولایت آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را گردن نهیم و از سیطره ولایت شیطان رهائی یابیم!

خدایا! ما را از كسانی قرار ده كه به سوی بیت رسول هجرت كنیم و با رسول همراه شویم، تا در انتهای راه، آه حسرت نكشیم و نگوییم:

یا لیتنی اتّخذت مع الرسول سبیلا

(ای كاش با پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) راهی برگزیده بودم)

و یا لیتنی اتّخذت الی الرسول سبیلا

(و ای كاش راهی به سوی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در پیش گرفته بودم)


[1] بقره، 124.

[2] هود، 75.

[3] بقره، 129.

[4] تفسير قمي، مجمع البيان و كشاف در ذيل آيه.

[5] شعرا، 84.

[6] تفسير قمي، ج 2، ص 124; كتاب تأويل الآيات الباهرة، ج 1، ص 388.